خواند مرا سوي دوست
نفخه گلبوي دوست
لعل سخنگوي دوست
گفت چه خواهي ز دوست
گفتمش اي دوست ، دوست
آن گل باغ وجود
مظهر تقوا و جود
لب به تبسم گشود
گفت مرادت كه بود