پنج شنبه 87/9/14 ساعت 9:30 صبح
شاید اولین شعر طنزی باشه که توی وبلاگ می ذارم
شک داشتم بذارم یا نه ...
نظر با خودتون !
نسیم تو دل این روزگار آلوده
به جای مژده یار و دیار پر دوده
هوای پرسه زدن داره توی شهر شلوغ
شده کرایه ای و دائماً غمش سوده
و مانده ام من وصد حرف و یار اون ور شهر
نسیم صبح ! بیا ظهر شد نگو زوده !
تو این هوای لجن لااقل تو مردی کن
رسون همین یه پیامی که حرف ما بوده :
« چه خاک خوبی باغ درون ما داره
یه باغبون کم داره و گرنه پر کوده ! »
نوشته شده توسط: سید علی اصغر علوی
