از هیبت آن به دیده نم می افتد
این حادثه اتفاق کم می افتد
در طور دو کفش... لیک در کوی حسین
از روی ادب دو دست هم می افتد
معراج نماز عشق... دشت برهوت
فریاد بلیغی که بدل شد به سکوت
وقتی که طلب جزئی از ارکانش شد
عباس بدون دست می خواند قنوت
ای کاش دل کسوف آتش گیرد
در ماتم او حروف آتش گیرد
خیس است زخون هر ورق مقتل او
نگذاشت نمش لهوف آتش گیرد
وقتی به سوی معرکه مایل می شد
تشخیص نبی ز او چه مشکل می شد
انگار که وحی... یا محمد... یا نه
آن روز علی به خاک نازل می شد
کوتاه ترین سوره قرآن حسین
بی خواب ترین زهره ایوان حسین
این طفل اگر چه قطره ای آب نداشت
می شد موج بزرگ طوفان حسین