این روضه های کهنه ی عهد عتیق نیست
تاریخ درد،قدمت زخمش عمیق نیست
دریاست مُهر سجده ی سر چشمه های زخم
این جاده های خونی ما بی رفیق نیست
انگار خون اوست که جاری زسنگ هاست
سنگی درون سینه که مثلش عقیق نیست
از داغ روضه هاست که خشکیده چشم ما
روضه که کمتر از فوران حریق نیست