هو
یاامرالمومنین
در حال و هوای ایوان طلای نجف او:
شبی کنار حریم خدا مرا ببرید[1]
مرا به صحن نجف، صحن مرتضا ببرید
برای آن که شوم شهریار، سوغاتی
زخاک پای علی مشک و توتیا ببرید[2]
در این وطن به علی زنده ام مرا هر شب
برای درک علی مشهد الرضا ببرید
من از حریم علی جای دیگری نروم
مگر کبوتر دل را به کربلا ببرید
"حسین" حاصل خون دل "علی" باشد
مرا به شوق "پدر" سوی "بچه ها" ببرید
اگر که کعبه ی دل کربلای او باشد
چرا به هروله دل را به هر کجا ببرید؟
ولی مسیر نجف-کربلا که راهی نیست
مرا برای زیارت به هر دو جا ببرید
هزار قلعه به دست علی گشوده شود
کلید اسمش را پیش قلعه تا ببرید
اگر چه فاصله ها را سلام خواهد برد
ولی برای زیارت مرا به "پا" ببرید
کنار اسم "امیر بیان" چه سازم شعر
چه جمله یا مضمون یا ردیف با" ببرید"؟
مگر به اشک دل چاه او قسم بخورم
شبی کنار حریم خدا مرا ببرید
[1] اللهم ان هذا الحرم حرمک و المقام مقامک:خدایا این حرم(امیر المومنین)،حرم توست(زیارت نامه امیر المومنین)
[2] به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
شهریار