هو
کیف انسیک و لم تزل ذاکری(مناجات چهارم خمسه عشر امام سجاد علیه السلام)
چگونه فراموشت کنم حال آن که تو همیشه در یاد من هستی
...و این ما نبودیم که ذکر می گفتیم، این لب های حسین بود که به ذکر نام تک تک ما مترنم شده بود و از
جذبهی تکرار نام ما بود که ما هم عاشق ذکر او شدیم و سرودمان شد:
"صلی الله علیک یا ابا عبدالله"
و حال که هنگامه نوکری و فصل رسیدن میوه های آب دار اشک در باغ سیب حسین
آتش گرفته ایم که آتش به پا کنیم
با اشک خویش راز تو را بر ملا کنیم
هر جا گرفته ایم همان جا بهانه ای است
"یابن شبیب..." خوانده و دل را صدا کنیم
یاد رضا کنیم که:" ان کنت باکیا..."
با نی نوای نالهی بر نینوا کنیم
هر قطره با "حسین" به دریا رسیده است
یاد حسین را نمک گریه ها کنیم
از آب سرد خوردن و تا خاک(مهر) کربلا
هریک بهانه ای است که ذکر "شما" کنیم
آغاز هر نماز سلامی به کربلاست
باید نماز را به حسین اقتدا کنیم
هر کوچه ای دو قله به معراج رفته اند
"سعی" تمام ماست که آن جا "صفا" کنیم
با هروله که راه رهایی ز عالم است
باید هر آنچه غیر شما را رها کنیم
از خانه بی دلیل به بیرون نمی زنیم
جز این بهانه که سفر کربلا کنیم
در اوج گریه ها به فرج وصل می شویم
مجلس بهانه بود که "آقا بیا" کنیم
یا حسین